ANITA
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی....

دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد . پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون:
لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام !!! و می دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست.
باعشق : روبرت

دخترجوان رنجیـده خاطر از رفتار مرد، ازهمه همکاران و دوستانش می خواهدکه عکسی از نامزد، برادر، پسرعمو، پسردایی … خودشان به او قرض بدهند وهمه آن عکس ها را که کلی بودند با عکس روبرت، نامزد بی وفایش، دریک پاکت گذاشته وهمراه با یادداشتی برایش پست می کند، به این مضمون:
روبرت عزیز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم ، لطفاً عکس خودت را ازمیان عکسهای توی پاکت جدا کن و بقیه را به من برگردان….. 

 

ارسال در تاريخ شنبه 18 تير 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

اگه یه خانم در دوره جوانی به یه سیب سرخ مثل این تشبیه بشه
فکر می‌کنید این خانم در زمان پیری چه شکلی میشه؟

بقیه اش رو در ادامه مطلب ببینید



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد

 

متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود :

نامه ای به خدا !!!
با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.

در نامه این طور نوشته شده بود :

خدای عزیزم بیوه زنی ۸۳ ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد.

دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.

این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است

و من دو نفر از دوستانم ر ا برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم .

هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم.تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن…

کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد.

نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند.

در پایان ۹۶ دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند…

همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند.

عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت.

تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسیدکه روی آن نوشته شده بود:

نامه ای به خدا !
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:

خدای عزیزم.
چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم ؟

به لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده وروز خوبی را با هم بگذرانیم.

من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی…

البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان بی شرف اداره پست آن را برداشته اند …!!!

ارسال در تاريخ چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

موضوع لوگوی صهیونیستی کوکاکولا که یادتونه
خوب، دانشمندان مومن و متدین توانستند پس از سال ها مطالعه و تحقیق، لوگوی پپسی رو هم رمز گشایی کنند و دریافتند که این هم توطئه ای از جانب دشمن! بوده:
.
.
.
.
Pay Each Penny Save Israel
پرداخت هر پنی ذخیره اسرائیل است

با روشن شدن این دشمنی آشکار و رو شدن دست لابی های صهیونیستی ، شرکت های ایرانی هم ساکت ننشسته و در حرکتی هماهنگ به تشریح نام خود پرداختند تا مشت محکمی باشد بر دهان اسراییل جنایت خوار!


پفک نمکی = (مخفف) پایمردی فلسطین، کابوس ناگوار ملت کینه توزیهودی.

تک ماکارون = تکنولوژی کشور متجاوز اسرائیل کارامدتر از راه ولایت نیست.

شادنوش = شکست اسرائیل دربرابر نیروی ولایتمدار شیعیان.

داماش = دندان اسرائیلو مردم ایران شکستند!!!!!

کاله = کشور اسرائیلو له میکنیم !!!!

پگاه = پاشو گمشو اسرائیل هرجایی!!!

بن ساله = بنیامین نتانیاهو، سگ اسرائیلی لندهور

اتکا = این تو کالبدت اسرائیل

دامداران = دهن این مردم دهاتی اسرائیل را، استغفرا... نزار دهنم باز شه.

چی توز = نیازی به توضیح نیست، این نام مستعاره بزرگترین دشمن اسرائیل است
ارسال در تاريخ چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر
ارسال در تاريخ یک شنبه 5 تير 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

یــارو داخل آسانسور میشه ،می‌بینه روش نوشته " ظرفیت هشت نفر "
با بی تحملی میگه : حالا کی حوصله داره منتظر اون هفت نفر دیگه وایسه .

غضنفر سر سفره داد می زده می گفته: بربری بدین! بربری بدین!
بهش میگن چی شده؟ ، میگه: آب تو گلوم گیر کرده

غضنفر تو مسابقه بيست سوالي شركت ميكنه، قبلش بهش ميگن جواب بيسكويته. ولي تو همون اول نگو! اولش يه چند تا سوال كن كه ضايع نشه.
غضنفر ميگه باشه و ميره تو مسابقه، ميپرسه: آقا، يك كويته؟! يارو ميگه: نه. ميگه: دوكويته؟ همينجوري ميگه تا ميرسه به نوزده كويت! يارو ميگه: من يه راهنمايي بهتون ميكنم، با چايي هم ميخورنش.
غضنفر ميگه: آاااهان پس بگو، ‌قنده؟

دوست دارم امشب بپرم روت و تا صبح همه جاتو بخورم!
.
.
.
.
ارادتمند شما پشه!

نوشته ادبی غضنفر :
شب بود و خورشيد به روشنى ميدرخشيد پيرمردى جوان يكه و تنها به همراه خانواده اش درسكوت گوشخراش شب قدم زنان ايستاده بود.

 

حیف نون به غضنفر میگه : بیا پنیر و انگور بخوریم .
غضنفر میگه : من اسهال دارم .
حیف نون میگه : ای بابا ، اونو بعد میخوریم !

 

هروقت حس كردي تمام درهابرويت بسته شده ودلت پرازقه هست دست ها تو تاجايي كه ميتوني بالا ببر وبا تمام قدرت !!!!!! بزن تو سرت



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ جمعه 3 تير 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

عشق ماشین !

عکس های خنده دار سری 1

 



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ جمعه 3 تير 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

 

کتاب بزرگ

ارسال در تاريخ پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

رانندگی به سبك ایرانی

ارسال در تاريخ پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

پای راست جلو، دست راست عقب
 

بعد برعکس
 
پای چپ جلو و دست چپ عقب
 
گردن متناسب با دست ها کمی به چپ و راست متمایل شود

خوب

حالا بیا آآآآآآه، آه، آه، آه


ارسال در تاريخ پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

0