ANITA
ANITA
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی....

 

یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: كوري ؟! روزگارت بی نیاز از جماعت نادان باد.

 

 

ياد كسي كردن دل ميخواهد نه دليل !
از ته دل يادت كردم بي دليل...!

 

جای گله نیست برای تو این شعر ، برای خودم گفتم که جای هرکسی نیست دل ، برایت دعا کردم دعایی عاشقانه ، که تمام بوسه هات مثل ماهی باشه روی آب. .

دوستت دارم ، رازیست که در میان حنجره ام دق میکند ، وقتی که نیستی

گاهی نباید ناز کشید ؛ انتظار کشید ؛ آه کشید ؛ درد کشید ؛ فریاد کشید ....
تنها باید دست کشید و رفت ... !!

 

کوچه های قدیمی را باریک می ساختند تا آدم ها به هم نزدیک شوند حتی در یک گذر. . .
اکنون چقدر آواره ایم در این اتوبان سرد.

 

تا نباشد این جدایی ها کس نداند قدر یاران را / کویر خشک میداند بهای قطره باران را!

شاعر از كوچه ي مهتاب گذشت ليك
شعری نسرود؛
نه كه معشوقه نداشت،
نه كه سرگشته نبود،
سالها بود دگر
كوچه ي مهتاب
خيابان شده بود.



ارسال در تاريخ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

0