ANITA
ANITA
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی....

 

ديشب هنگامي كه دلم بسيار شكسته بود از نامردي هاي اين مردم آدم نما سرم را گذاشتم روي پاهاي خداي مهربانم و آهسته گريستم دستش را لاي موهايم كردو بهم گفت دختركم از چه ناراحتي بگو بگو ميخواهم مرحم دردت باشم بگو مي خواهم سنگ صبورت باشم دستانش را بوسيدم و گفتم خداي من قلبم را شكستند روحم را آزار دادند و بي شرمانه به من ظلم كردند . او خم شد و پيشانيم را بوسيد و گفت عزيزم ناراحت نباش آنها قلب من را هم شكستند مني كه خداي آنهايم مني كه بهترين ها رابهشان دادم مشكلي نيست مانند من صبور باش ببين و ساكت باش بسپارشان به زمان كه اين نيز ميگذرد . نميدانستم چه بگويم بلند شدم و محكم بغلش كردم و گفتم خدايا اگر تو را نداشتم چه ميكردم در اين دنياي نامردي ها اگر تو كنارم نبودي چگونه مي توانستم اينهمه خيانت را تحمل كنم خداي مهربانم دوستت دارم . او نيز درحالي كه من را محكم در سينه خودميفشرد گفت عزيز دلم من هم تو را دوست دارم حال در آغوش من بخواب تا تمام غمهايت را فراموش كني . و من در آغوش گرم و مهربان او بخواب رفتم و ديدم واقعا وقتي او هست دل به ديگري بستن براي چه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 



ارسال در تاريخ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

0