ANITA
ANITA
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی....

 

عربه با دو تا خیار در دست میره توی یک بقالی، میگه:حاج آقا خیارشور داری؟ بقاله میگه: بله. عربه میگه: پس ولک بی زحمت این دوتا رو هم بشور


  • یه بار تو آبادان مسابقه تقلید صدای داریوش برگزار میشه، داریوش میاد چهارم میشه


    عربه میره توالت، تا میاد بشینه یهو یک آروغ اساسی میزنهپا میشه، میگه: باز برعکس نشستم


    آبادانیه میخواسته یک رفیق جدیدشو به باقی رفقا معرفی کنه، رو به رفقاش میکنه، میگه: بچه‌ها… قاسم. بعد رو به قاسم میکنه، میگه: قاسم جانبچه‌ها


     یه بار از یه عرب می پرسن : اگه همه دنیا رو بهت بدن چکار میکنی ؟ میگه : میفروشم . میرم کویت!!!


     یه
    باربه یه آبادانی و اصفهانی وتهرانی می گن که کی ماهی بزرگ گرفته.اصفهانی
    میگه من ماهی5 متری گرفتم. تهرانی میگه6متری.آبادانی میگه3متری.بهش
    میگن اینکه از همه کوچیکه.میگه:ولک چشاش اینقدره……

     

  •   یک دفعه به یه آبادانی می گن با مخابرات جمله بساز آبادانی گفت مخا برات برقصم

    از یه دختر عرب می پرسند: 4 تا پستاندار نام ببر میگه خواهرم، مادرم ،زن برادرم، خودمم دارم در میارم

    عربه
    تو ماه رمضان می‏ره در خونه رفیقش می‏بینه که رفیقش یک زن لخت رو گذاشته
    تو یخ، می‏گه ولک چرا این طوری کردی؟ می‏گی گذاشتم برای بعد از ماه رمضان
    خراب نشه

  • به یه عربی بمب میدن میگن بزار یه جای شلوغ؟عربه می بره می زاره تو عروسی پسر عموش!

  • از یه آبادانی می پرسندجمعیت آبادان چندنفره؟میگه ولله بادهاتهای اطرافش 70-80میلیونی میشه


    عربه می خواسته شیر داغ بخورد زیر پای گاوه آتیش روشن میکند


    آبادانیه
    میاد تهران سوار اتوبوس میشه، بلیط اتوبوسرانی آبادان رو میده دست راننده.
    یارو میگه: داداش این بلیط مال اینجا نیست. آبادانیه میگه: ولک روشو خوب
    توجه نکردی، نوشته آبادان و حومه


    عربه بچش تو اتوبوس به دنیا میاد اسمشو میذاره عبدالواحد


    سه
    تا آبادانی داشتن برای هم خالی می‌بستند. اولی می‌گه: من مثل حضرت علی
    هستم. با یه دست در خیبرو از جا می‌کنم. دومی می‌گه: این که چیزی نیست. من
    مثل حضرت عباسم. با یه ضربه شمشیر 1000 نفر رو می‌کشم. سومی چیزی نمی‌گه و
    زل می زنه به دریا و ساکت می‌شینه. دوستاش میگن: کا، چرا چیزی نمی‌گی؟
    میگه: تا حالا دیدی حضرت مهدی حرف بزنه؟


    به عربه می گن: رنگ مورد علاقه ات چیه ؟ میگه : قهوه ای نوک پستونی


    عربه
    میره حرم امام رضا دعا میکنه یا امام رضا یه تویوتا بهم بده چهار پنج بار
    این حرفو تکرار کرد لره هم از اون طرف می گفت یا امام رضا یه هزارتومانی
    بهم بده چندین بار تکرار کرد عربه عصبانی میشه مگه ولک این هزارتومان بگیر
    بزار حواسش به ما باشه


    یارو میره تو یک قهوه‌خونه، به قهوه‌چی میگه: داش حال میکنی یک جک عربی بگم؟! قهوه‌چیه میگه: ببین ولک، من خودم عربم، این یارو هم که کنار دستت نشسته هم عربه، درضمن قهرمان کشتیه. اونی که رو میز سمت چپ نشسته هم عربه، درضمن معمولا با خودش دو تا قمه داره. حالا هنوز میخوای جک عربی تعریف کنی؟! یارو میگه: نه والله، حوصله ندارم سه بار توضیح بدم چی شد


    یه آبادانی به مغازه میرود و میگوید بلوز داری مغازه دارمیگه نه میگه شلوار داری میگه نه آبادانی باتعجب میگه پس چرا روشیشه نوشته کا لباس داریم


    از عربه نوار مغزی می گیرند، می بینند بیست دقیقه اولش خالیه


    یه عرب زنش دوقلو گیرش میاد میره حسابداری میگه آقا چند میشه میگه100000 تومان میگه کمتر حساب کن تا دوتاشون ببرم


    یه بار از یه عرب می پرسن : اگه همه دنیا رو بهت بدن چکار میکنی ؟ میگه : میفروشم . میرم کویت!!!


    از آبادانی یه می پرسن: (قدس سره) یعنی چه؟آبادانی یه بعد از کلی فکر کردن می گه : یه چیزی توی مایه ی دمت گرم

    آبادانیه می خواسته بره خواستگاری، دیرش شده بوده حواسش پرت می شه شلوارش رو پشت و رو می پوشه و با عجله می دوه تو خیابون، یهو یک ماشین میاد می زنه درازش میکنه وسط خیابون. رانندهه میاد بالا سرش، می گه: طوریت که نشده؟ آبادانیه یک نگاه به سر تا پاش می کنه، چشمش می افته به شلوارش، می گه: چی چیو طوری نشده، ولک زدی حسابی پی چوندی


ارسال در تاريخ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

0